424

ساخت وبلاگ
با هُرم "نفس"هايت ...؟

به آتش بكش مَرا ...!

از اين همه ممنوعه ....

رهايم كن ...!

و هر لحظه نقشِ رويَت را ....

در خيالم نقاشي كن ....!!!

424...
ما را در سایت 424 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamzaaaad بازدید : 126 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 6:22

اى خاطره‌ىِ مبهم از ياد نرفته؛

در قلبى و
از دست ولى فاصله دارى…

424...
ما را در سایت 424 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamzaaaad بازدید : 129 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 6:22

 

فرق چندانی ندارد

که کجا ایستاده باشی؛

وقتی که غربت

تا درون خانه‌ات پیش آمده باشد؛

خیابان

از نوک پاهایت آغاز می‌شود

 

دیگر از فکر کردن می‌ترسم

کسی رویاهایم را دید می‌زند

و من

حال زنی را دارم

که دست سربازی بیگانه

روسری‌اش را از سرش برداشته

 

از : نسرینا رضایی

 

424...
ما را در سایت 424 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamzaaaad بازدید : 96 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 6:22

اگر روزمرّگی را تغيير ندهیاگر رنگهای متفاوت به تن نكنی،يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی. تو به آرامی آغاز به مردن ميكنیاگر از شور و حرارت،از احساسات سركش،و از چيزهايی كه چشمانت را به درخشش وامی‌دارند،و ضربان قلبت را تندتر مي‌كنند،دوری كنی . . . تو به آرامی آغاز به مردن مي‌كنیاگر هنگامی كه با شغلت،‌ يا عشقت شاد نيستی، آن را عوض نكنی،اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی،اگر ورای روياها نروی،اگر به خودت اجازه ندهیكه حداقل يك بار در تمام زندگياتورای مصلحت‌انديشی بروی . . . امروز زندگی را آغاز كن!امروز مخاطره كن!امروز كاری كن!نگذار كه به آرامی بميري ... 424...
ما را در سایت 424 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamzaaaad بازدید : 129 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 6:22

من جدایی را نمی دانم که چیست چون که دل را وصل کس ، مقدور نیست جای جای جان من ،من پر شدست دیگرش این خانه را دلدار نیست ناله های این نیستان را شنو حرف های بر لب نی را شنو او همی گوید کجایست دلبرم بعد می گوید کنارم در برم من نمی دانم که او را یار کیست شایدم مجنون شده هشیار نیست لیک می گویم که شاید عاشقست آنقدر عاشق که خود را غافلست یعنی آنکه در گلوی نی همی عشق بر پا گشته می تازد همی عشق با نی کار آتش کرده است یک نیستان را میستان کرده است عشق با رقصی به میدان گشته است تا تمام نی نیستان گشته است با من از عشق و نی و دلبر سخن گفتن خطاست من تماشایی ترین آیینه را بشکسته است 424...
ما را در سایت 424 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamzaaaad بازدید : 100 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 6:22

424...
ما را در سایت 424 دنبال می کنید

برچسب : میخواهد, نویسنده : hamzaaaad بازدید : 680 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 6:22

باز هم دوباره، بجز عاشق تو بودن،کاری نمی‌توانم انجام دهم امروزتلفنم همینطور زنگ می‌خوردبیخیال، امروز نگاهش نکرده‌ام نه روزنامه‌ای خوانده‌ام و نه به اخباری گوش داده‌امامروز جلوی همه دردهای اضافی را گرفته‌امچه تعداد بوسه بوده است، نمی‌توانی باور کنی و بفهمیامروز، حساب کرده‌ام که چه مدت است که عاشقت شده‌امدقیقاً سه ماه و یک روز، با دیشب من می‌توانم بزرگترین عاشق دنیا باشممی‌توانم برای هزاران سال در آغوشت باشممن شاید لیلا و مجنون و فرهاد و آسلی،و کرم را نشناسم اما،می‌توانم بغداد را با دو چشم بسته‌ام پیدا کنم 424...
ما را در سایت 424 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamzaaaad بازدید : 127 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 6:22

من اما دل به لحظه‌هایی بسته‌ام که من را در خودشان جا می‌دهند، وقتی سوز پاییز روی صورتم می‌نشیند؛ همان پاییز لامذهبی که برای آمدن هیچ عجله‌ای ندارد. بگذار خاطره‌هایم را سامان بدهم. برسم به صدای خنده‌های مَردی که می‌توانستم دوستش بدارم. فرصت بده تا نامت روی زبانم بنشیند وقتی تاریکی شهر به یادم می‌آورد که برای دل بستن باید دل از آنچه که هستم بکَنم. بی‌مهابا صدا بزن، نامم را با صدای بلند صدا بزن. بگذار تک‌تک سلول‌های تنم به خاطر بیاورند برای دلدادگی هنوز دیر نیست. بگذار رشته‌های مغزم دست بردارند از پرسه‌زدن لابه‌لای خاطرات. تو نامم را صدا بزن تا من شب را در تمام اتوبان‌هایش خلاصه کنم برای شنیدن صدای خنده‌های مَردی که می توانم دوستش بدارم. نامم را صدا بزن و ممکن شو. از : نسرینا رضایی 424...
ما را در سایت 424 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamzaaaad بازدید : 106 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 6:22

كاش ميشدتلفن را برداشتبا هزار و یک شکّ و شُبههو استرس! بی هوازنگ زد و گفت:دلتنگي دارد از پا درم مي آوردمثلِ سخت جانی شده ام که انگار سالها منتظر است که پوسته یِ دلتنگی هایش بیفتد و پروانه شود...كاش ميشد گفت:دلتنگ هر آنچه كه نبود و قادر به انجامش هم نبودی هستم،دلم كمي شجاعت ميخواهداز همان قهرمان هایِ افسانه ای،از همان دلیر هایِ نترس،که بروم به جنگِ دیوِ دلتنگی هایم،از آنهایی كه بتوان مردانه فرياد زد:بس استو کلِ دنیا خاموش شود،از فریادِ گوشخراشِ این منِ خسته یِ افتاده جدا از تو.... 424...
ما را در سایت 424 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamzaaaad بازدید : 101 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 6:22

من روز خویش را با آفتاب عشق تو کز مشرق خیال دمیده است آغاز می کنم.

من با تو می نویسم و می خوانم

من با تو راه می روم و حرف می زنم

وز شوق این محال:-که دستم به دست توست-

من جای راه رفتن پرواز می کنم.

آن لحظه ها که مات در انزوای خویش

یا در میان جمع خاموش می نشینم

موسیقی نگاه تو را گوش می کنم

گاهی میان مردم در ازدحام شهر غیر از تو هر چه هست

فراموش می کنم........ 424...
ما را در سایت 424 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamzaaaad بازدید : 92 تاريخ : يکشنبه 12 آذر 1396 ساعت: 6:22